نویسنده : علي قاسمي
تاریخ : شنبه 12 فروردين 1391
|
بازخواني پرونده مدعيان مهدويت
در سالهاي اخير، رواج پديده اوهام و خرافه، رونق بازار عرفانهاي مجازي و معنويتهاي فانتزي، گسترش طريقتهاي منهاي شريعت، رشد شبه عرفانهاي ژلهاي با انواع طعمهاي شهوت، شهرت و ثروت و گرمي بازار مكاره مدعيان دروغين، به ويژه متمهدين، رشد فزاينده و البته نگران ...
در آمد
در سالهاي اخير، رواج پديده اوهام و خرافه، رونق بازار عرفانهاي مجازي و معنويتهاي فانتزي، گسترش طريقتهاي منهاي شريعت، رشد شبه عرفانهاي ژلهاي با انواع طعمهاي شهوت، شهرت و ثروت و گرمي بازار مكاره مدعيان دروغين، به ويژه متمهدين، رشد فزاينده و البته نگران كنندهاي يافته است. روزي نيست مگر آنكه از يك سو، نفير گوسالهاي سامري به گوش ميخورد و خواه ناخواه با ادعاهاي گزاف چند كلّاش نظر كرده و مدعي خود خوانده مواجه ميشويم؛ تا آنجا كه كسي به مطايبه گفت: هر چند روزي، يك امام زمان نو ظهور به اوين ميآورند!
جواهر فروشان به كنجي خموش
چه گرم است بازار شلغم فروش!
البته بايد اذعان نمود كه اين روند، مختص به ايران و يا كشورهاي اسلامي نيست، بلكه گرايش به معنويتهاي مجازي در مغرب زمين نيز، رونق گرفته است؛ چراكه معنويت، گمشده دنياي معاصر است. واقعيتي به نام "خلاء معنويت "، علي رغم احساس شديد تشنگي انسان معاصر به حقايق ماوراي طبيعت، هم دست قدرتهاي سياست پيشه را براي بهره برداري از اين خلاء باز مينهد و هم تشبث به هر حشيش و يا سيرابي با هر سرابي را براي اين انسان حيران توجيه ميكند. آري، نسل تشنه معنويت، عطش خود را با سرابهاي عرفان نما فرو مينشاند.
در بازار گرم مدعيان، بنجلهاي خرافه و عرفانهاي بدلي، فرصت عرضه مييابند و اين سيكل عرضه و تقاضا تا همواره وجود "جهل " و "ظلم "، در جهان ادامه خواهد داشت. ميلتون، پركارترين محقق در حوزة جامعهشناسي اديان نوپديد، مينويسد: "بيش از دو هزار فرقة معنويتگرا در آمريكا و بيش از دوهزار جريان معنويتجو در اروپا هست كه درصد كمي از آنها مشتركند. " 2
جنگ نرم افزاري، فاز سوم رويارويي
حقيقت آن است كه جريانهاي به ظاهر معنويت گرا، چه در قالب فردي و يا گروهي و چه از نوع سنتي ـ مانند تصوف ـ و چه از نوع وارداتي آن ـ مانند عرفانهاي غربي و شرقي ـ در "فاز سوم " رويارويي استكبار جهاني با انقلاب نوپاي اسلامي، احيا و روانه ميدان كارزار با بنيانهاي عقلاني و اعتقادي آن شده اند. در فاز اول، دامن زدن به اختلافات قومي و هدايت و حمايت از فعاليتهاي استقلال طلبانه اقوام غرب و جنوب ايران، و در فاز دوم، "جنگ گرم/ سخت افزاري " در دستور كار دشمنان قرار داشت كه عاقبت از اين حربهها طرفي نبستند.
همزمان با تناوري و برومندي درخت جوان انقلاب اسلامي، حربههاي دشمنان نيز ظريف تر و البته سهمگين تر ميشد. "تهاجم فرهنگي " بلافاصله پس از پايان جنگ تحميلي و در آغاز دهه دوم انقلاب، به عنوان فاز سوم پيكار غرب، به كار گرفته شد و بدين ترتيب "جنگ سرد/ نرم افزاري " همه جانبهاي كه دو دهه به درازا انجاميد، آغاز شد. اول بار، رهبر بيدار انقلاب، تغيير تاكتيكي جبهه دشمن را به درستي تشخيص داده و اعلام خطر نمود؛ اما تأسف برانگيزترين فصل داستان، عدم اعتقاد متوليان رسمي فرهنگي آن ساليان كشور به "تهاجم فرهنگي " بود. دشمن علي رغم هشدارهاي مكرر ديدهبان بيدار نظام مبني بر هشياري در مقابل "تهاجم فرهنگي "، "شبيخون فرهنگي " و بلكه "نسل كشي فرهنگي "، همچنان و بدون هيچ مانعي به جلو ميتاخت.
در اين فاز، دشمن دريافت كه به جاي جبهه گيري علني، روياروي بنيانهاي نظام، بايد چون موريانه در جان آن بنيادهاي عقلي و عقيدتي رخنه كند و با حربه شبه مذهب، به جنگ مذهب رود.
مسخ محتواي دين، بي رنگ و بو كردن اعتقادات مذهبي، حيراني و سرگرداني انسان معاصر، رهايي انسان سرگشته در برهوت خلسههاي مجازي،...، هدف عمده اين نوع تهاجم بوده است. البته "جنگ رواني " دشمن به عنوان مكمل آن در اين دو دهه، هرگز فراموش نگشت.
مهدويت و دشمنان آن
"نماد سرخ عاشورا " و "نگاه سبز انتظار " در هميشه تاريخ اسلامي، مولفههاي اصلي حيات و پويايي تشيع بوده اند؛ و بديهي است كه دشمن در ميدان پيكار با تفكر شيعي، اين دو پايه اساسي را در تيررس مستقيم شليك خود قرار دهد. البته "موعودگرايي " به عنوان نقطه تعامل و اشتراك تمام اديان آسماني، در جهان غرب نيز با آسيبهاي جدي، دست به گريبان است. مباحث "آخرالزماني "، "آرماگدون " و "پايان تاريخ "، هر روز در مغرب زمين گرم تر و البته بحراني تر ميشوند. تنها ميتوان با سيري گذرا بر سيماي منجي در سينماي غرب، عمق فاجعه را دريافت.
رواج پديده متمهدين، به رغم اثبات حقيقت زنده "انتظار "، نشان از وارد شدن آسيبهاي جدي بر پيكره اين آرزوي ديرينه ديني دارد. حقيقت آن است كه هم وجوه سه گانه "عقلي "، "قلبي/احساسي " و "عيني " فرهنگ مهدويت، در معرض هجمه دشمنان قرار گرفته و هم هواي آلوده خزان معنويت، مستعد رشد انواع بيماريهاي مسري نحلههاي تقلبي گشته است. براين باوريم كه بايد با بسط و گسترش مباحثي از اين دست، علاوه بر آسيب شناسي و آفت زدايي از اين باور ناب، مومنان را در مقابل آفات و ويروسهاي آن واكسينه كرد؛ چنانكهما مقام معظم رهبري، امسال و در زادروز حضرت ولي الله الاعظم (عج) به روشنگري و هشدار در اين باب پرداخته، بر ضرورت آسيب شناسي و لزوم آفت زدايي از جريان ناب مهدويت، به عنوان مهمترين منبع تحول آفريني شيعه، تأكيد فرمود. ايشان مهدي باوري شيعه را نه يك امر صرف انتزاعي و باور محض ذهني، بلكه بنابر آموزههاي روايي3، آن را حقيقتي تابناك برشمرد كه در نزد شيعه از واقعيتي موجود حكايت ميكند كه قابل دستيابي و فيض دهي است؛ از اين رو زبان به هشدار گشوده و فرمود: "البته مثل همه حقايقي كه در برهههاي مختلفي از زمان، ملعبه دست سودجويان ميشود، اين حقيقت هم گاهي ملعبه دست سودجويان ميشود. اين كساني كه ادعاهاي خلاف واقع ميكنند ـ ادعاي رويت، ادعاي تشرف، حتي به صورت كاملا خرافي، ادعاي اقتداي به آن حضرت در نماز ! ـ كه حقيقتاً ادعاهاي شرم آوري است، اينها همان پيرايههاي باطلي است كه اين حقيقت روشن را در چشم و دل انسانهاي پاكنهاد، ممكن است مشوب كند. نبايد گذاشت. همه آحاد مردم توجه داشته باشند، اين ادعاهاي اتصال و ارتباط و تشرف به حضرت و دستور گرفتن از آن بزرگوار هيچ كدام قابل تصديق نيست. بزرگان ما، برجستگان ما، انسانهاي باارزشي كه يك لحظه عمر آنها ارزش دارد به روزها و ماهها و سالهاي عمر امثال ما، چنين ادعاهايي نكردند. ممكن است يك انسان سعادتمندي، چشمش، دلش اين ظرفيت را پيدا كند كه به نور آن جمال مبارك روشن شود، اما يك چنين كساني اهل ادعا نيستند؛ اهل گفتن نيستند؛ اهل دكان داري نيستند. اين كساني كه دكان داري ميكنند به اين وسيله، انسان ميتواند به طور قطع و يقين بگويد اينها دروغگو هستند؛ مفتري هستند. اين عقيده روشن و تابناك را بايستي از اين آفت اعتقادي دور نگه داشت "4.
معظم له، پيشتر نيز از نقشه ضد مهدوي استعمار در كشورهاي اسلامي، پرده برداشته و فرموده بود: "همه اينها نقاط برجستهاي هستند كه اگر ما مسلمانان درست به حقيقتشان توجّه كنيم، تبديل به يك موتور حركتدهنده جامعه اسلامي ميشود؛ ولي وقتي روي آن كار كردند و آن را خراب و معناي آن را عوض كردند و در ذهنها به صورت ديگري جا انداختند، همين موتور محرّك، به يك داروي مخدّر و خوابآور تبديل ميگردد. اينگونه است! حال بحث ما در مورد دشمنان داناست كه سراغ اين عقيده آمدند. من سندي را ديدم كه مربوط به دهها سال قبل؛ يعني اوايل ورود استعمار به شمال آفريقاست. كشورهاي شمال آفريقا، گرايش بسياري به اهل بيت دارند. مذهبشان هر مذهبي از مذاهب اسلامي كه هست، باشد؛ اما محبِّ اهل بيتند. در كشورهاي سودان و مغرب و غيره عقيده به مهدويّت خيلي پُررنگ است. آن زمان كه استعمار وارد مناطقِ مذكور شد ... يكي از مسائلي كه مزاحم استعمار شد، عقيده به مهدويّت بود! در سندي كه من ديدم، بزرگان استعمار و فرماندهان استعماري توصيه ميكنند كه ما بايد كاري كنيم كه عقيده به مهدويّت، به تدريج از بين مردم زايل شود! " 5
جريانهايي چون "مستر همفر " جاسوس وزارت مستعمرات بريتانيا در ممالك اسلامي و "كينياز دالگوركي " مأمور امپراطوري تزار روسيه براي ايجاد فرقههاي جديد مذهبي در عهد قاجار، تنها نمونههاي آشكار هزينهكردهاي قدرتهاي استعماري بر ضد بلاد اسلامي بوده اند. رد پاي استعمار در سرزمينهاي اسلامي را ميتوان در قامت "وهابيت " در جزيرة العرب، "بابيت " و "بهائيت " در ايران و "آقاخاني " و "قاديانيه " در پاكستان، پيگيري كرد. هم افقي اين فرقهها با همديگر، مشهود است؛ چرا كه در همه آنها استعمار به دنبال معرفي امام زماني بدلي و منجي غير واقعي است، تا مردم را از نزديكي و پيروي از امام زمان حقيقي به دور دارند.
با اين مستندات، بي شك يكي از عمده دلايل رواج بازار مدعيان، "بالا گرفتن تقابل ميان دو نظام حق و باطل يا نظام اسلام و كفرجهاني6 " است. هيچگاه فراموش نگردد كه استعمار، "دشمن صلبي7 " مسلمانان بوده و هست.
متمهدين صدر اسلام
در لابلاي صفحات تاريخ پر نشيب و فراز اسلامي، دست سياست پيشگان طاغوتي در فرقه سازيهاي مذهبي، مشهود است. ترفند سياست بازان اموي ـ به ويژه در عهد معاويه ـ در موازي سازي براي خاندان رسالت و رقيب تراشي برابر ائمه هدي، در پيدا و پنهان تاريخ اسلامي، به وضوح قابل رؤيت است. جعل جماعتي به نام "زهّاد ثمانيه " و كرامت سازي براي آنان، نمونهاي از مرجعيت سازي بدلي سياست ورزان اموي براي دور كردن امت از درب خانه علي(ع) و فرزندان او بود8 و اين همه، به گواهي مجامع روايي فريقين، علي رغم تأكيد مدام پيامبر(ص) براي حصر امامت در اهل بيت عصمت و طهارت و نهي امت از پيروي ائمه باطل بوده است؛ "معاشر الناس، انّه سيكون من بعدي ائمه يدعون الي النار و يوم القيامه لاينصرون "9.
پديده رهبران ضلالت ـ كه به آتش دلالت ميكنند ـ همپاي امامان هدايت و به موازات مأموريت الهي آنان، پديدار شد. فتنه امامت دروغين جعفر كذّاب، فرزند امام هادي (ع)، كه پدر او را "نمرود "10 ولي او خود را "نوح "11 ميناميد، يكي از آن بسيارِ ماجراهاست.
مهدويت نيز به عنوان عصاره امامت، از كيد و يا جهالت موازي سازان مصون نماند. در اين مجال تنها از باب نمونه، مواردي چند از فرقههاي مدعي مهدويت را از صدر اسلام تا عصر قبل از ولادت حضرت امام زمان(عج)، برمي شمريم:
1. فرقه "معيان " كه در سال 40 هجري و بعد از شهادت حضرت على(ع) پيدا شد. اينان قائل به غيبت على(ع) بوده و ميگفتند روزي باز خواهد گشت.
2. فرقه "سبائيه " كه غلو را درباره على(ع) به حد اعلا رسانده و معتقد بودند كه على(ع) زنده است و در ابرها مأوي گزيده و روزي ظهور خواهد كرد12.
3. فرقه "كيسانيه " كه ميپنداشتند محمدبن حنفيه، همان مهدى موعود(عج) است و روزي از كوه رضوي ظهور ميكند.
4 فرقه "يزيديه " كه عقيده داشتند يزيد ابن معاويه به آسمان صعود كرده و روزي باز خواهد گشت و دنيا را پر از عدل و داد خواهد نمود13!!
5. فرقه "هاشميه " كه پيروان ابوهاشم عبدالله بن محمدبن حنفيه بوده و ميگفتند اگرچه محمد مرده است، اما پسرش ابو هاشم، همان مهدي موعود است كه روزي قيام خواهد كرد. 14
5. "عمربن عبدالعزيز " هشتمين خليفه اموي كه گروهي قائل به مهدويت وى بودند. 15
6. فرقه "زيديه " كه ميپنداشتند زيد بن على بن حسين بن على(ع) چون از نسل حسين(ع) است و بر عليه ظالمان قيام به سيف نموده، پس او همان مهدى موعود است كه قيام كرده.16
7. فرقه باقريه 8. فرقه ناووسيه 9. فرقه واقفيه 10- فرقه اسماعيليه ... .
مدعيان عصر غيبت
اگر چه تا قبل از ولادت حضرت امام زمان(عج)، مدعيان بيشتر از نوع متمهدين ـ مدعيان شخص مهدي(ع) ـ بودند، اما اين بار پس از ولادت حضرت، و دقيقاً از اواخر عصر غيبت صغري، نغمههاي مدعيان "بابيت " و "سفارت " امام، ساز شد. با اينكه حضرت چهار نماينده يكي پس از ديگري معين فرموده بود، باز كساني بودند كه به موازات آنان ادعاي نيابت و سفارت حضرت را داشتند؛ با اينكه نامههايي از جانب امام(ع) در رد و تكذيب آنها صادر شده بود.
ادعاي سفارت حضرت از زمان شيخ محمدبن عثمان عمروي، سفير دوم امام مهدي(ع)، آغاز شد. نخستين مدعي بابيت امام، " ابو محمد شريعي بود و در پي او محمد ابن نصير نميري موسس طريقه نصيريه است كه حضرت صاحب الامر او را لعن نمود و حسين ابن منصور حلاج صوفي معروف و ابو جعفر محمد ابن علي شلمغاني معروف به ابن ابي الغراقر و ابوبكر محمد ابن احمد عثمان بغدادي و احمد ابن هلال كوفي و ابو دلف مجنون محمد ابن مظفر عبدالله ابن ميمون قداح در سال 251 مدعي نيابت [امام]حاضر شد و يحيي ابن ذكرويه در سال 281 مدعي باب شدو احمد ابن حسين رازي و سيد شرف الدين ابراهيم، نخست مدعي باب امام بودند و سپس ادعاي امامت كردند. حسين ابن علي اصفهاني و علي ابن محمد سجستاني بغدادي و سيد محمد هندي مدعي باب شدند. عباس فاطمي در اواخر قرن هفتم و درويش رضا عبدالله حسان المهدي در 1899 خود را باب، سپس مهدي موعود اعلان نمود. محمد احمد ابن عبدالله سوداني صوفي، [مدعي] اول بابيت امام [شد.] و سپس اعلام نمود مهدي است و خلاصه سيد علي محمد شيرازي با باب بودن ادعايش را آغاز كرد و تا الوهيت پيش رفت. در اين اواخر صوفيان نعمت اللهي براي جنيد بغدادي، مدعي نيابت شده اند "17. شيخ طوسي در كتاب الغيبه، در بابي مستقل به نام و مشخصات برخي از اين مدعيان اشاره كردهاند.18
متمهدين صوفي
عرفانهاي تكليف گريز، همان صورت امروزين طريقتهاي مستقل از شريعت متصوفه سنتي است. روشن است كه همه جريانهاي خرافه گرا و از جمله صوفيه، تمام موفقيت خود را مرهون زودباوري كساني است كه ميزان عقل و وحي را در سنجش و راستي آزمايي اعمال و سخنان اعجاب آور آنان ناديده مي گيرند. "ذكر اين نكته در شناخت ماهيت صوفيه ضروري است كه از اولين اصول اين طايفه "تفرّس " است. صوفيه بر مبناي اين اصل، ابتدا اشخاص بُله و زودباور را به دام مياندازند. حُمقاء خريداران هميشگي سخنان اعجاب آور آنها هستند. پيغمبر اسلام صلي الله عليه و آله فرمود: ما رَفَعَ الله رايه ضلال الّا و قد لفّ عليه اناس سفهاء. " 19
تأمل و بررسي ـ هرچند گذرا ـ در اصطلاحات متصوفه، به ما ثابت ميكند كه جعل بسياري از القاب اين طايفه، ريشه در ادعاهاي گزاف آنان در امر ولايت و مهدويت دارد؛ براي مثال، ميتوان از عناوين "قطب "، "غوث " و "غوث اعظم " نام برد؛ چنانكه جواد نوربخش، رهبر يكي از سلاسل صوفيه نعمت اللهي، در وجه تسميه "قطب " مينويسد: "از آن رو كه انسان كامل است و جهان علم و معرفت الهي پيرامون محور وجود او ميچرخد20 "!! در حاليكه اين معنا تنها براي ائمه اطهار(ع) تحقق مي يابد.
برخي از فرق صوفيه با تقسيم بالسويه "ولايت " ميان رهبران خود و امامان معصوم(ع)، به جعل "ولايت قمريه "21 و "ولايت جزئيه "22 اقطاب، در عرض "ولايت شمسيه " و "ولايت كليه " ائمه معصومين (ع)، دست يازيده تا بدين ترتيب هم "پديده ولايت بدون امامت "23 را رسميت بخشيده باشند و هم ماهيت عقيدتي فرقههاي خود را بيش از پيش نمايان كنند. طرح عنوان "عالم صغير "24 براي قطب در مقابل عالم كبير؛ يعني امام معصوم(ع)، نشان ديگري از گزافه گويي برخي از طوايف صوفيه ميكند تا آنجا كه در شأن "عالم صغير " مينويسند: "پس آن اخباري كه در غيبت حضرت قائم وارد شده، تمام آنها در عالم صغير [قطب] جاري خواهد بود "!!25
از آن رو كه خاستگاه و رستنگاه تصوف، جهان و جغرافياي تسنن بوده است، فرق دراويش به تأسي از مكتب خلفاء، بعضاً به "ولايت نوعيه " رهبران خود معتقدند و لذا چندانكه بايد به "ولايت شخصيه " ائمه اطهار(عليهم السلام) وقعي نمينهند! اين انحراف، زمينه ساز ظهور متمهدين صوفي گرديد. در تاريخ تصوف كساني كه ادعاي "مهدويت نوعيه " كرده اند، كم نبوده اند؛ به عنوان مثال، در قرن هشتم درويش محمد نوربخش ـ سر سلسله نوربخشيه و ذهبيه از سلاسل معرفيه ـ به نام مهدي موعود خروج كرد اما به دست امير تيمور گوركاني گرفتار و تأديب گرديد!
در اين زمينه بازخواني نوشتههاي صوفيه در شأن رهبران خود، موجب اعجاب و شايان تأمل است. ميتوان با خواندن نوشته يكي از دراويش ذهبي در وصف سركرده فراماسونر فرقه ذهبيه اغتشاشيه احمديه، به عمق فاجعه پي برد، آنجا كه مينگارد: "ركن ركين و بلد امين، وارث اقطاب الولايه و الهدايه مروج الشريعه الغراء المصطفوي و قائد الطريقه البيضاء المرتضوي، كهف الابدال و الاوتاد الزمان، قطب الاوليا الكاملين، ابوالوقت مولانا الاعظم، استاد دكتر حاج عبدالحميد گنجويان متعناالله بطول بقائه و ارواحنا فداه و افاض الله علينا و علي جميع المسلمين انوار هدايته و ولايته... " 26 !!! القابي كه در جهان هستي، برازنده كسي جز حضرت ولي الله الاعظم (عج ) نيست!
البته مدعيات متصوفه، به ذكر اين موارد پايان نميپذيرد، بلكه اين تنها مشتي نمونه از خرمن ادعاهاي بسيار آنهاست و اميد آن داريم كه در نوشته اي مستقل به بررسي و تحليل مستند عقايد و آداب صوفيه در اين زمينه بپردازيم.
مدعيان عصر ارتباطات
براي تفنن هم كه باشد، اصطلاح "مدعيان دروغين " را در اينترنت جستجو كنيد، تا با انبوه آمار و اخبار اين اخوان الشياطين، در صفحات سايتها و خبرگزاريها برخوريد. البته بايد ديده باشيد كه در چند سال اخير، رسانه ملي با ساخت مجموعههاي مستندي به نام "مدعيان دروغين " به افشاي چهره پنهان برخي از اين افراد دست زد. بنا بر آخرين گزارش رسمي نيروي انتظامي، " بيش از 50 فرقه و گروه تخديري به ايران وارد شده كه نيمي از آنها فعال اند و قريب 200 عنوان كتاب ترجمه و چاپ و توزيع27 " كرده اند. در اينجا براي نمونه با چند سامري عصر ارتباطات، آشنا ميشويم:
1. سيد حسين كاظميني بروجردي، روحاني نماي بيسوادي كه به ضرب زبان چرب و قيافه غلط انداز خود، جماعتي از جهال را با خود همراه كرده و مدعي ارتباط با امام زمان(عج) بود؛ اما پس از دستگيري اعتراف كرد كه به جاي امام زمان با عليرضا نوري زاده ـ ضد انقلابي فراري و عامل سرويسهاي غرب ـ ارتباط داشته است! و ماهانه بيش از 50 ميليون تومان از اين راه كسب درآمد ميكرد!
2. مرد هميشه پنهان عراقي كه مدعي بود سيد حسني است! در لوحي تصويري كه از او به دست آمد، وي را در پوششي يك دست سبز و نقابي سفيد بر صورت، در زير عكس منتسب به يكي از ائمه(ع) نشان ميدهد كه ميگويد: "ايران كربلاي ثاني است و من وظيفه خطيري بر عهده دارم؛ وظيفه من بستر سازي براي ظهور است "! پس از سقوط صدام، تعدادي از اتباع عراقي مقيم ايران، در حاليكه لباسهاي بلند مشكي و شالهاي سبز دربر داشتند، پس از نماز جمعه شهرهاي تهران و قم، شعارهايي در حمايت از او به عنوان سيد حسني، سر دادند! اين كذاب فعاليتهاي خود را در كرج، اصفهان، تبريز، مشهد و شيراز گسترش داد. از جمله دستورات وي به مريدان ذكر اينگونه صلوات بود: "اللهم صل علي آقا سيد "! او مدعي بود كه طي الارض ميكند و زنان مريدش نيز بر وي محرمند! پس از دستگيري علاوه بر اعتراف به ارتباط نامشروع با مريدان، معلوم شد كه دانشجوي سابق دانشگاه بصره بوده است. به اذعان استاندار بصره، هدايت گروه او را رژيم صهيونيستي به عهده داشته است!
3. خانم 50 سالهاي به نام ب.ب كه ادعا داشت همزادي از نوع افعي دارد! و با اجنه و ارواح در ارتباط است، خود را يار ششم امام زمان(عج) معرفي و اعلام نمود كه طي السماء ميكند! وي كه قصد داشت در بيابانهاي اطراف قم مسجدي براي امام زمان(عج) ـ جمكران 2ـ بسازد، پس از دستگيري اعتراف كرد كه تنها در يك فقره از مريدانش كه يك پزشك خانم بوده، 70 ميليون تومان كلاهبرداري نموده است!
4. روز 12 دي ماه 1386 خبري بر روي خروجي خبرگزاريها قرار گرفت مبني بر اينكه فردي به نام عبدالرضا.ق با معرفي خود به عنوان امام زمان، به همراه تعدادي از بستگانش در مقابل نهاد رياست جمهوري منتظر ملاقات با رئيس جمهور است! وي اظهار داشت پيامي براي دكتر احمدي نژاد در دو محور دارد؛ يكي اصلاح وضع اقتصادي و ديگر برچيدن مراسم عزاداري سيدالشهداء! پس از دستگيري و بازجويي معلوم شد كه دو برادر اين مدعي در سالهاي گذشته به اتهام اقدام تروريستي، مجازات شده اند و تعدادي از فرزندانش در خارج از كشور به سر ميبرند.
5. خانمي به نام ف.الف براي جمعي از مريدان زنش ادعا ميكرد كه همسر آينده امام زمان است! وي مدعي بود كه با اقدامات و تأليفاتش به تنهايي 40 سال زمان ظهور حضرت را به جلو انداخته است!
6. شيادي ديگر بيش از 40 نفر ساده انديش را براي انجام مناسك حج در تپههاي اطراف هشتگرد احرام پوشانيد! و روزي سه نوبت خود و مريدانش به سجاده خالي منسوب به امام زمان اقتدا ميكرد! وي مدعي سير و سياحت در عوالم هستي به همراه امام زمان و در سفينه ايشان بود!28
اهداف و انگيزهها
الف) اهداف متمهدين
حضرت علي (ع) در باب بررسي ريشههاي بروز فتنه ميفرمايد: "انّما بَدءُ وقوعِ الفِتنِ، اهواءٌ تُتَّبعَ و احكامٌ تُبتدعَ؛29 سر منشأ همه فتنهها، پيروي از خواهشهاي نفساني و احكامي است كه بر خلاف شرع صادر ميگردد ".
در يك تقسيم بندي كلي ميتوان اهداف مدعيان را به: الف)انگيزههاي شخصي و ب)اهداف گروهي و تشكيلاتي، تقسيم كرد. اسناد و تجربيات موجود ثابت ميكنند كه معمولاً گروههاي منحرف مدعي، مستقيم و يا غير مستقيم، داراي رگههاي سياسي بوده و تحت هدايت و يا حمايت بيگانگان ادامه حيات ميدهند. در يك جمع بندي ميتوان موارد ذيل را از اهم اهداف و انگيزههاي مدعيان ـ فردي و گروهي ـ مهدويت برشمرد:
1. كسب شهرت و آوازه.
2. كسب ثروت و سودجويي (از افراد ساده لوح)؛
فريــب جلوه سالوسيـان مخـور، كاين قوم
اميدشان به خدا نه، به سيم و زر بسته است30
3. شهوتراني و سوء استفاده جنسي (به ويژه با اغفال زنان و جوانان).
4. احساس خود برتربيني، خود ديگربيني ـ الينه شدن ـ قدرت طلبي و مريد پروري(معمولا اين نوع مدعيان، بيماران رواني هستند كه دچار تخيل و توهم شده اند).
5. جبران شكستهاي زندگي و پايان دادن به سرخوردگيهاي گذشته و پاسخ به عقده حقارت.
6. جبهه گيري و ضديت با دين، مذهب و نظام اسلامي.
7. تشكيل شبكههاي فساد اخلاقي، باندهاي توزيع مواد مخدر، ايجاد گروههاي ضد اجتماعي (مانند سرقت، قتل و تسويه حسابهاي شخصي و گروهي).
8. تشكيل شبكههاي سياسي ـ امنيتي براي ايجاد اغتشاش و انجام عملياتهاي خرابكارانه در كشور(با هدايت و حمايت دشمنان نظام).
ب) انگيزههاي مريدان
با مروري بر هويت مدعيان، اگر چه در مييابيم كه آمار مدعيان مرد بيش از زنهاست، اما قاطبه تاثيرپذيران و مريدان، از قشر زنان و دختران ميباشند. ميتوان موارد ذيل را از مهمترين انگيزههاي پيروي از مدعيان دروغين دانست:
ارتباط آسان وسريع با عالم غيب و با حضرات معصومين(ع)، آگاهي از آينده، قدرت يافتن بر احضار ارواح و اجنه، رفع حاجات دنيايي و دستيابي به ثروتهاي كلان، درمان بيماريهاي صعب العلاج، رفع اختلافات خانوادگي و افزايش مهر و محبت او در دل ديگران، انتقام و شكست رقيب از راه غير طبيعي، موفقيت در زندگي و تحصيل، ... .
شگردهاي جذب متمهدين
افراد مدعي، بسته به موقعيت، امكانات و اهداف خود، هم از روش فردي ـ چهره به چهره ـ و هم از روشهاي سازماني ـ با تعيين سرگروهها و حلقههاي رابط ـ به جذب پيرو و مريد مشغولند. در مجموع روشها و شگردهاي تاثير گذاري اين جماعت به قرار ذيل ميباشد:
1.شناسايي و جذب افراد ساده لوح و زودباور.
2.تأمين مايحتاج مريدان و تطميع جوانان با پول، مواد، مسكن و تأمين اسباب عيش و نوش آنها.
3. تشويق جوانان به ارتباطات آزاد جنسي و تن پروري؛ مانند برگزاري جلسات فساد اخلاقي و اردوهاي مختلط و توصيه به زنان براي كشف حجاب در مراسمات خود.
4.دادن اذكار و اوراد غير مأثور و ختومات عجيب و غريب و توزيع دستورالعملهاي غيرشرعي و به ظاهر جذاب.
5.چشم بندي، كف بيني، رمالي و انجام امور خارق العاده و يا غير عادي نما مانند احضار اجنه و تسخير ارواح.
6. ادعاهاي گزاف و دروغ پردازيهاي بزرگ مانند: ادعاي كرامت و معجزه، ادعاي دانستن اسرار و رموز هستي و كشف اسرار و رازهاي مگو، تسلط بر علوم غريبه و دانستن خواص حروف و اعداد و جداول.
7. خواب سازي و يا تعبير خوابهاي مريدان به شكل جذاب و دلخواه.
8. لفاظي و سخنوري و سوء استفاده از قدرت بيان خود در جذب مخاطب.
9. تفسير به رأي قرآن و منابع مذهبي و بدعت در انجام مناسك ديني و صدور فتواهاي من درآوردي مانند خواندن نماز به زبان فارسي و يا ترك كامل آن در مواقع تشخيص مراد.
10. انتقال حس شخصيت كاذب به مريدان مانند دادن سفارت و مأموريتهاي خاص به هر مريد.
11. ادعاي شفاعت گناهان و شفاي امراض صعب العلاج.
12. ادعاي ارتباط و وابستگي به نهادهاي حوزوي، قضايي، امنيتي و انتظامي و ديگر مراكز موجه نظام براي جلب اعتماد مريدان.
13.ادعاي ايصال آسان و بدون زحمت مريدان به مقامات معنوي؛ مثلا تنها با بيعت كردن و دستبوسي و تبعيت بي چون و چرا از مراد.
14. نفوذ درNGOها ـ تشكلات غير دولتي ـ با وعده كمكهاي مادي و دستگيريهاي معنوي.
راههاي شناخت متمهدين
بايد دانست كه:
1. اساساً تشرف به محضر ولي الله الاعظم (عج) براي خواصي از اولياء امكان داشته و دارد؛ چنانكه تشرفات بزرگاني چون سيد ابن طاووس و سيد مهدي بحرالعلوم و ... در تاريخ مهدويت ثبت است؛ اما بديهي است كه در اين باب هر مدعي را نميتوان تصديق كرد. بلكه تصديق ادعاي تشرف، نيازمند ادله و قرائني است؛ از جمله عدم ضديت ادعا با مباني اعتقادي و نيز اثبات سوابق تقوايي فراوان مدعي. بايد دانست كه دو شاخصه انسان واصل عبارتند از: "اول) تقوا، يعني مقاومت در برابر شهوت، شراب و غفلت و دوم) معرفت و عقلانيت "31. بي شك سوابق مدعيان، ميزان دقيقي براي سنجش عيار و راستي آزمايي از ادعاهايشان است.
2. چنانكه در بيان رهبري معظم انقلاب32 نيز آمد، تشرف يافتگان حقيقي و مرتبطان واقعي حضرت، اهل ادعا و باز نمودن دكان سودجويي نيستند؛ پس بايد مسلم دانست كساني كه اهل تشرفند، اهل ادعا نيستند. حديث قدسي "اوليايي تحت قبابي لا يعرفهم غيري "33 مبين مطلب است؛
هر كه را اسرار حق آموختند
مهر كردند و دهانش دوختند
3. اگر چه نميتوان منكر رؤيت حضرت شد، اما بايد دانست كه ملاقات با امام زمان(عج) ـ در صورت صحت ـ يكسويه است و نه دو سويه؛ يعني اينگونه نيست كه هرگاه مدعي اراده كند، بتواند مشرف شود. پس ادعاي تشرف و مشاهده ارادي، با مباني اعتقادي ما ناسازگار است.
شايد فلسفه صدور رواياتي كه بر طرد ادعاي تشرف ـ علي رغم اثبات تشرف برخي از بزرگان ـ تأكيد دارند، براي جلوگيري از رواج بازار مكاره مدعيان دروغين باشد، تا بدين وسيله هر كذابي نتواند كالاي تقلبي خود را عرضه كند.
4. اگر چه تشرف فيزيكي و يا رويت بصري حضرت فضيلت است؛ اما اصل و يا لياقتي منحصر به فرد نيست، چراكه اولاً معرفت و بصيرت در شناخت جايگاه، حقوق و عمل به دستورات آن حضرت، اصل است؛ "من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته جاهليه "34 و ثانياً به گواهي مستندات تاريخ مهدويت، تاكنون برخي از مسيحيان، كليميان و اشخاص غير مسلمان و يا غير شيعه ـ بنا بر مصالحي ـ شرف حضور يافته اند كه واجد لياقت چنداني نبوده اند.
5. مدعي نيابت، سفارت، نمايندگي و ابلاغ دستور خاص امام زمان(عج)، طبق نص صريح توقيع مبارك حضرت35، مفتري و كذّاب است. حضرت در نامهاي خطاب به آخرين نايب خاص خويش، تأكيد فرمودند كه هركس ادعاي "مشاهده " نمود، او را تكذيب كنيد. البته در توضيح و تفسير اين فراز از توقيع مبارك بايد خاطر نشان نمود كه منظور از تكذيب مشاهده كننده، تكذيب اصل رويت نيست بلكه تكذيب مشاهدهاي است كه صاحب آن ادعاي رويت ارادي و طرفيني داشته باشد. نكته ظريف آن است كه "مشاهده " بر وزن مفاعله است و حاكي از يك عمل طرفيني مثل معامله ميباشد كه اراده هر دو طرف در آن امر دخيل باشد؛ فتأمل.
6. روايات معتبر، ما را از توقيت ـ مشخص كردن زمان ظهور يا تعيين محدودة زماني ظهور حضرت ـ به شدت نهي كردهاند. امام باقر(ع) در پاسخ به پرسشي درباره زمان ظهور موعود، سه مرتبه فرمود: "آنها كه وقت تعيين ميكنند دروغ ميگويند "36. امام صادق(ع) نيز به محمدبن مسلم ميفرمايد: "محمد! اگر كسي وقتي از جانب ما براي ظهور حضرت مهدي(ع) نقل كرد، از تكذيب كردن او نترس! چرا كه ما براي احدي تعيين وقت نميكنيم ".37
7. مكتب اسلام، مكتب "اصالت كمال " است نه مكتب اصالت رنج و رياضت و يا مكتب اصالت كرامت. اگر چه رياضت، موجب تقويت و قدرت نفس ميشود اما اين قدرت، نسبتي با حقانيت ندارد. پس بر فرض صحت ادعاي مدعيان در انجام امور خارق العاده، بايد دانست كه اولاً: خلق كرامت و يا قدرتمندي در شكستن قواعد طبيعت و يا ارتباط با موجودات نامريي، دليل بر مشروعيت و در نتيجه حقانيت مدعي نخواهد بود و ثانياً: قدرت در ارتباط گيري با موجودات ناديدني و يا تواناييهاي غير طبيعي، به گواهي اخبار مستند، از كفار، فجار، فاسقان و انسانهاي بي دين نيز بر ميآيد. نيروي برخاستن از زمين و يا پرواز در آسمان كه حشرات ضعيفي چون سوسك نيز قادر بر آنند، چه حقانيت و مشروعيتي را براي عامل آن ميتواند به بار آرد؟! همه ميدانند كه مرتاضان هندي و يا شخصي مانند ديويد كاپرفيلد، كه در جلوي دوربينهاي خبرگزاريهاي سراسر جهان از ديوار چين رد شد، چنان كارهاي شگفتي انجام ميدهند كه مدعيان دروغين جامعه ما در خواب نيز قدرت بر تصور آنها ندارند!
8. اسلام ستيزي و مسلمان گريزي از نشانههاي مدعيان دروغين است. ساده ترين راه شناخت اين افراد، خلاف شرعهاي صريح و گناهان بزرگي است كه مرتكب ميشوند؛ مانند: غيبت، تهمت، اختلاط بي مرز با نامحرم، روابط نامشروع و... . مدعيان در عمل ثابت كرده اند كه چندان توجهي به شرع، عرف و اخلاقيات جامعه اسلامي ندارند.
9. نبايد ناديده گرفت كه وعده الهي مبني بر گسترش عدالت و تحقق حكومت صالحان بر زمين و اعتلاي پرچم اسلام به دست بندگان صالح خدا، با وجود ادعاهاي مكرر اين مدعيان نه تنها هنوز تحقق نيافته بلكه هيچ كس صفت عدالت گستري را در اينان سراغ ندارد!
10. در مجموع مي توان گفت: وجه مشترك فكري تمام اين مدعيان و گروههاي خرافه: الف) التقاط در اعتقادات ب) نگاه سكولاريستي، به دين و دنيا ج) تساهل و تسامح شديد ديني ـ مذهبي د) نگاه پلوراليستي، به عنوان جوهره انديشه و عمل آنهاست. ميتوان گفت كه اين فرقهها، تبلور عيني ادعاي "صراطهاي مستقيم " هستند. در اين مسير مدعي متمهد، قطب، مرتاض، ساحر،... و خلاصه هر راهي براي وصول به حقايق متكثر، سفارش ميشود؛ و حال آنكه سفارش خداوند "وَلا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ "38 است.
اللهم انا نرغب اليك في دوله كريمه، تعزّ بها الاسلام و اهله و تذّل بها النفاق و اهله
پينوشتها:
1. متمهدي: [ م ُ ت َ م َ ] [ ع ص ] دروغزن در دعوي مهدويت . مدعي مهدويت . آن كه به دروغ دعوي مهدويت كند. و آن كه دعوي مهدويت كند و نباشد. (لغتنامه دهخدا)
2. حميدرضا مظاهري سيف، عوامل پيدايش معنويتهاي نوظهور، ماهنامه موعود شماره89.
3. رسول اكرم(ص): "افضل اعمال امتي، انتظار الفرج " (علامه مجلسي، بحار الانوار، ج50، ص317).
4. بيانات مقام معظم رهبري در نيمه شعبان، 27/5/87، روزنامه جمهوري اسلامي.
5. بيانات مقام معظم رهبري در نيمه شعبان سال 1376.
6. حجت الاسلام و المسلمين قائم مقامي در گفتگو با خبرگزاري رجا نيوز31/5/87.
7. سيد جمالدين اسد آبادي، استعمار بريتانيا را "دشمن صلبي " مسلمانان ميدانست.
8. سيد علي كمالي دزفولي، تاريخ تفسير،مكتب صوفيه، ص 141.
9. خطبه غديريه رسول اكرم(ص)، مندرج در اسرار غدير، ص 155.
10. علي امير مستوفيان، رهبران ضلالت، ص 241.
11. همان.
12. على اكبر فياض، تاريخ اسلام، ص 140.
13. صدوق الدملوجى، اليزيديه، ص 164.
14. نوبختى، فرق الشيعه، ص 48.
15. سعد محمد حسن، المهدية فى الاسلام، ص 182.
16. مقاتل الطالبين، ابوالفرج اصفهانى، ترجمه: سيد هاشم رسولى محلاتى، ص 129، تحقيق: على اكبر غفارى، كتاب فروشى صدوق، تهران.
17. علي امير مستوفيان، رهبران ضلالت، ص 269-268.
18. شيخ طوسي، الغيبة، صص 267 ـ 281.
19. سيد مجتبي مجاهديان، صوفي بي صفا نميخواهم(1)، روزنامه جمهوري اسلامي 17/1/87.
20. جواد نوربخش، خرابات، ص 125.
21. سيد محمد تقي واحدي(صالح عليشاه)، در كوي صوفيان، ص 167.
22. محمد حسن صالح عليشاه، نامههاي صالح، ص29.
23. سيد محمد تقي واحدي(صالح عليشاه)، در كوي صوفيان، ص 167.
24. ملا سلطان گنابادي، ولايت نامه، ص 71.
25. همان.
26. باقري، مقدمه كتاب "مكاتيب عبدالله قطب "، انتشارات خانقاه احمدي.
27. جانشين فرماندهي نيروي انتظامي، خبرگزاري فارس، 26/6/87.
28. اين موراد ـ 1تا6ـ از پايگاههاي خبري شريف نيوز، آريا نيوز، فردا نيوز دريافت شدهاند.
29. نهج البلاغه: خطبه 50.
30. محمدعلى مجاهدى.
31. حسن رحيم پور ازغدي، ويژنامه كژراهه(روزنامه جام جم)، معنويت توحيدي معنويت شرك آلود، ص 41.
32. بيانات مقام معظم رهبري در نيمه شعبان، 27/5/87، روزنامه جمهوري اسلامي.
33. حديث قدسي.
34. علامه مجلسي، بحار الانوار،ج32، ص331.
35. در نهم شعبان سال 329 ق. شش روز قبل از وفات علي بن محمد سمري ـ چهارمين نمايندة خاص ـ نامهاي از امام زمان(ع) خطاب به او صادر شد مبني بر اينكه هركس ادعاي مشاهده كرد او را تكذيب كنيد، زيرا او كذّاب ـ نه كاذب ـ و مفتري است!(بحار الانوار، ج52، ص151).
36. ثقة الاسلام كليني، الكافي، ج1، ص368، ح5.
37. همان، ح3.
38. انعام/ 153.
نظرات شما عزیزان: