نویسنده : علي قاسمي
تاریخ : چهار شنبه 9 فروردين 1391
|
وقتي آنها را به پايت كنم تو گريه و فرياد سر خواهي داد...» اين را «اوريانا فالاچي» بزرگبانوي روزنامهنگار خطاب «به كودكي كه هرگز زاده نشد» گفته است. گويي فطرت آدميان است كه دوست دارند مالك فرزندانشان باشند تا ابد.
غافل از اين كه ديري نخواهد پاييد همان فرزندان كفشهايي را كه پدران و مادرانشان به پايشان پوشاندهاند، از پا بهدر خواهند آورد و به راه ديگر خواهند رفت. صد البته اين اتفاق زودتر از آنچه تصور كنيد فراخواهد رسيد، بيآنكه متوجه شويد آنها علم طغيان را برخواهند داشت. هنگامي كه نوجوانتان انبوهي از تعارضها، ناسازگاريها، پرخاشگريها، مقاومتها، نزاعها، خانوادهگريزيها و... را از خود بروز ميدهد نگران نباشيد، او در جستجوي يافتن خود برآمده است. بدانيد كه او ديگر از شما نيست بلكه با شماست. او ميخواهد تنها باشد.
ميخواهم در خانه بمانم؛ تنها
هنگامي كه شما خواستيد به مهماني برويد و براي نخستين بار از فرزندتان شنيديد كه: «ميخواهم در خانه تنها بمانم!» اصلا انتظار شنيدن چنين جملهاي را نداشتيد، اين، آن هنگام است كه بسرعت فرارسيد. او سودايي ديگر متفاوت از شما در سر دارد. او بسرعت از سن كودكي خود فاصله گرفته است؛ نشانهاش هم تمايل فراواني است كه به انزوا و دوري از جمع دارد. حتي گاهي ترجيح ميدهد در اتاقش را ببندد، روي تختش دراز بكشد و به سقف خيره شود. اما شما باز هم دوست داريد كه رفتارش همچون گذشته باشد؛ اما ديگر ممكن نيست آن روزهاي كودكي بازآيد. بايد در اين مرحله بسيار حساس بود و مراقب، چون بخشي از اين رفتار ميتواند طبيعي باشد و گاهي افراطش نشانههاي يك بيماري است و البته رفتار نامناسب والدين ميتواند موجب تيرگي روابط ميان آنها شود.
پناهگاه خانواده؛ محكم يا لرزان
قصه مهم است، به آن مهمي كه سرنوشت نوجوان را تا نفس آخرش رقم ميزند. آيا نوجوانتان همان كودك ديروز است يا اينك دوشيزهاي تمامعيار و مردي بلندبالا شده است؟ هيچكدام؛ او معلق مانده بين زمين خاكي و آسمان آبي. با همه سر جنگ دارد و اما پيش از هر شكست يا پيروزي، ديگر بار به آغوش محبت بازميآيد. دوست دارد دوستش بدارند و او هم ديگران را دوست بدارد، تا پاي جان. در اين دوره همراه همسالان است و از خانواده تا حدودي گريزان. چيز عجيبي هم نيست، چنانچه «مهدي فلاحي» روانشناس و مددكار اجتماعي به جامجم ميگويد: كودك با ورود به دوره نوجواني الگوپذيري خود را از خانواده به گروه همسال تغيير ميدهد، او در اين سنين به ويژه از 14سالگي به بعد ميخواهد زمانش را با گروههايي كه الگوي رفتاري او هستند، سپري كند. به باور اين عضو هياتمديره كانون مددكاري اجتماعي ايران، اين رفتار براي نوجوان يك هنجار است چون در اين سن خانواده هستهاي جوابگوي نياز ارتباطي نوجوان نيست.»
به باور بسياري از كارشناسان هنگامي كه محيط خانه براي نوجوان ناامن شود يا وقتي خانه تهي از مهر و محبت شود اين مساله به عنوان يك نوع محروميت و فشار رواني موجب ميشود تا فرزندان محبت را در بيرون خانه جستجو كنند. اما در اين حالت چه رخ خواهد داد؟ براي اطلاع بيشتر بهتر است بار ديگر تيتر روزنامهها را مرور كنيد و سرخط خبرها را گوش دهيد تا به خطرهايي همچون باندهاي فحشا و مواد مخدر، انواع بيماريها و ناهنجاريها، كانونهاي سرقت و... كه نوجوان شما را در بيرون از خانه تهديد ميكنند، بيشترآشنا شويد. هنگامي كه نوجوان حمايت و محبت را در بيرون از خانه جستجو كند با كوچكترين چراغ سبزي مجذوب سرابي خواهد شد كه در نهايت سر از كانونهاي اصلاح و تربيت و مراكز نگهداري بهزيستي درخواهد آورد. تنها و تنها به اين دليل كه وي به دليل سن حساسش فاقد تمييز درست از نادرست است.
نه مقابله به مثل نه مظلومنمايي
اصلا فكرش را نكنيد كه براي مقابله با رفتارهاي فرزند نوجوان خود، كه بسياري از آنها طبيعي و خاص سن او است، مقابله به مثل كنيد. گاهي والدين در برابر خواستههاي فرزندانشان طاقت از كف ميدهند و فرياد ميكشند، كتك ميزنند و حتي گريه ميكنند. آنها ميخواهند با بازي كردن در نقش قرباني، فرزند را وادار به تسليم كنند يا حداقل اندكي از عواطف او را به نفع خود تحريك كنند. اين نوع تعامل و واكنش تنها به دليل عدم شناخت و آگاهي والدين از سن حساس نوجواني است. اما هيچكدام از اين راهها توسط هيچ كارشناس و مشاوري به شما توصيه و تجويز نميشود. مشكل شما اين است كه چرا ديگر مثل سابق از شما فرمان نميبرند و مشكل نوجوانتان اين است كه چرا كسي آنها را درك نميكند و اما ادامه ماجرا...
نوجوان را بشناسيد
درباره نوجوان، نيازها و ويژگيهايش سخن بسيار گفته و كتابهاي زيادي نوشته شده است، اما به طور خلاصه ميتوان ويژگيهاي يك نوجوان را چنين برشمرد: پرخاشگر و ستيزهجو، تندخو و عصبي، بيانضباط و حرفنشنو، تكرو و سلطهجو، لجباز و يكدنده، گوشهگير، استقلالطلب، «نه» بگو، بيحوصله، كمطاقت، مايوس و كلافه.
نكته: كارشناسان توصيه ميكنند به نوجوان خود فرصت تفكر و تامل بدهيد تا با خود خلوت كند و در حالت يأس و افسردگي حاميشان باشيد تا هيجانات خود را بروز دهد
بدانيد كه لازمه هر نوع كنش و واكنشي داشتن اطلاعات كافي و شناخت نسبي از ويژگيهاي فرد نوجوان است، اما مشروط بر حفظ تعادل. چنانچه فلاحي ميگويد: «بسياري از مراجعان به كلينيك مددكاري كه او در آن فعاليت ميكند، خانوادههايي تشكيل ميدهند كه از انزواي فرزند نوجوان خود نگران هستند. به طور مثال برخي از اين مساله كه نوجوانشان در اتاق را بر روي خود ميبندد اظهار نگراني ميكنند. اما آنها بايد بدانند در اين سن بحران «هويت» ذهن او را درگيرخود كرده است، در چنين حالتي بهتر است كه به نوجوان اجازه خلوت كردن با خود و تامل و تعمق داده شود. البته همين موضوع بحران هويت خود عامل منزوي شدن نوجوان ميشود كه يك امر طبيعي است. نوجوان در اين مرحله به تغييرات روي داده ميانديشد. يافتن هويت جديد مستلزم گذشت زمان است. گاهي والدين چنين اجازه و فرصتي را به نوجوان خود نميدهند.»
بلوغ، تابوي شكسته نشده
هنوز هم خانوادههاي بسياري وجود دارند و هستند كه سخن از مسائل جنسي و ورود به آنها را حريم ممنوعه به شمار ميآورند. فلاحي از بلوغ به عنوان «بحران» ياد ميكند. بهعقيده او به اين دليل به اين دوره بحران گفته ميشود چون شخص از آن چندان اطلاعي ندارد. در جامعه سنتي همانند ايران، والدين فرزند خود را براي اين دوره آماده نميكنند. در نتيجه نوجوان به اين احساس ميرسد كه متفاوت با اطرافيان و خانواده است. حتي مسائلش نيز با آنها متفاوت است. اكنون نوجوان در اين دوره نه شبيه بزرگترها است نه كوچكترها. بنابراين ترجيح ميدهد با يك همسال و همدرد خود ارتباط برقرار كند كه با هم شباهتهاي رفتاري بيشتري دارند. وي در مورد نحوه رفتار والدين كشورهاي توسعهيافته با نوجوانان خود در زمينه بلوغ ميگويد: «حتي در جوامع غربي كه اطلاعرساني و آموزش در زمينه مسائل بلوغ و جنسي بيشتر است، با وجود اين در غرب نيز گرايش به همسالان وجود دارد.
به نوجوانان اصرار نكنيد
هرچه والدين از سن نوجواني و خصوصيات اين دوره اطلاعات بيشتري داشته باشند، باز نوع نگاهشان بيروني است. آيا تاكنون با خود انديشيدهايد كه نوجوان در درون خود چه ميانديشد؟ بد نيست مروري به خاطرات گذشته خود داشته باشيد. اكنون با رشد كودك اين پرسش براي وي مطرح ميشود كه چه اتفاقي براي او افتاده است كه نگاه قبلي والدين نسبت به او تغيير پيدا كرده است، تا ديروز او را در آغوش گرم خود ميگرفتند و در بستر مادر به خواب ميرفت اما امروز همه چيز متفاوت است؟ تازه دماغش هم پف كرده است! رشد دستها و پاها نسبت به بدن تناسبي ندارد! فلاحي ميگويد: «در اين مواقع به نوجوان به نوعي احساس «جوجهاردك زشت» دست ميدهد كه البته ذهن او نميتواند به سرعت اين تغييرات را بپذيرد. همزمان با رشد جسمي، مرحله بلوغ نيز فرا ميرسد. به باور اين مددكار با چنين وضعيتي نوجوان ترجيح ميدهد كه در جمع بزرگترها و فاميل قرار نگيرد. به هر حال براي هماهنگي با شرايط جديد نياز به گذشت زمان است. اصرار بيمورد والدين براي برقراري ارتباط در چنين مواقعي چندان مطلوب نيست.
گاهي اصرار منجر به كشمكش ميشود، در اين مواقع اگر فرزندان موقعيت مناسبي از لحاظ روحي نداشته باشند و به نوعي فضاي پريشاني در خانواده غالب شود، ميل و گرايش نوجوان به سمت انحراف بيشتر خواهد شد. البته اين مساله براي دختران شكل حادتري دارد. به توصيه كارشناسان بهتر است كه روابط خود را با آنها مستحكم و گرم نگه داريد؛ البته به صورت طبيعي، چون بروز احساسات عاطفي غلط از سوي والدين فاصلهها را عميقتر و بيشتر ميكند كه اين خود به خانوادهگريزي در نوجوان بيشتر دامن ميزند.
فاصله نسلها
والدين هر اندازه هم با فرزندانشان از نظر سبك زندگي و نوع انديشيدن فاصله داشته باشند، اما دانش روز براي برقراري يك رابطه بهتر به آنها كمك خواهد كرد. به طور مثال بر اساس توصيه كارشناسان شما ميتوانيد به نوجوان خود فرصت تامل و تفكر بدهيد، اجازه دهيد تا زمان بيشتري نسبت به گذشته با خود خلوت كنند، گاهي احساسات و نيازهاي كنترل نشدهشان نياز به نظارت و راهنمايي دارد، البته اصولي و حساب شده، هنگامي كه به آنها حالت ياس و افسردگي دست ميدهد راهنما و حاميشان باشيد، بستر و محيط خانه را براي آنها امن و قابل اعتماد كنيد و اجازه بروز احساس و هيجان را به آنها بدهيد.
«كودكان شما بچههاي شما نيستند، آنان به دست شما پا به مرحله وجود مينهند، با آنكه با شمايند، اما از آن شما نيستند. ميتوانيد عشقتان را ارزانيشان كنيد، اما نه افكار و انديشههايتان را، چرا كه آنان افكار خويش را دارند، ميتوانيد جسم ايشان را كاشانه بخشيد اما نه روحشان را، چرا كه روح آنان در خانه فردا ساكن است. ميتوانيد رنج بريد تا مثل آنها باشيد، اما در اين طلب نباشيد كه آنان را همچون خود سازيد چرا كه زندگي به عقب باز نميگردد و در ديروز رحل اقامت نميافكند.» اينها را «جبران خليل جبران» نويسنده مشهور گفته است.
نظرات شما عزیزان: